سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
قلب ِ اروند

 رهگذر اینجا زمین کربلای کشته هاست
این زمین لاله گون کرب و بلای تشنه هاست 

 
کن نظر ای رهگذر بر خاک پاک این دیار            

گر که چشمان تو با این غربت آباد آشناست  

 

 

دلم...می خواهد 

دلم خااااک می خواهد که حافیة القدمین بر آن قدمی گذارم و داغ دلی تازه کنم 

از این روزهای بی تابی 

آن روز معلم مدرسه ی عشق می گفت همه انتخاب شده ایم   

   

   

این جا همان جایی است که خیلی ها دو رکعت نماز در اینجا را با هزاران رکعت نماز در خانه هایشان عوض می کردند. 

نوای بچه های رفاه و تزکیه 

نوای دلنشین و خالص بچه ها  

صدای آن زمین که می گفت من خون با ارزشی را در خود پنهان نموده ام 

گردان الحدید و "امروز روز پنجم است که آب را جیره بندی کرده ایم" 

کسی می تواند از این سیم خاردار بگذرد و محرم شود که تمام وجودش گوش و چشم و دلش همه برای خدا باشد...  

 

    

بگذار برای تو بگویم... 

تو که هنوز که هنوز است عاشق نشده ای و می گویی آن جا هیچ است 

آری من هم هنوز عاشق آن نشده ام که تو شاید عاشقش هستی ...  

اما بگذار ساده بگویم 

ساده تر از هرچیز 

عزیز دل! تو هنوز عاشق آن وادی نشده ای 

هنوز عاشق نشده ای که می گویی .... 

آن که عاشق شد من بودم که اولین سیلی را از فرزندان آن خاک خوردم  

و اولین باری که گذاشتم کسی به من تشرّ برود در کنار آن ها بود 

 

 

  

 عزیز دل!  

 

بگذار عشقم را به زور حرف هایت محو ننمایم   

بگذار باشد تا ناکام نمانم و عقده هایم دل من و تو را نسوزاند...

 




موضوع مطلب :
چهارشنبه 88/11/7 :: 12:0 صبح ::  نویسنده : قلب اروند